وقتی که آفتاب سوزان دست و رو میشست و غزل خداحافظی میخواند و نظرگاهی بی بدیل خلق میکرد، زمانی که (رستم) کارگر شرکت نفت آبادان خسته از راه میرسید، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده تابچه قدو نیم قد، ریزو درشت دور او حلقه میزدند. پدر یک پیاله چای نوشیده، به چشمان یکایک آنان خیره میشد، در چشمان (حسون) چیز دیگری میدید! نبوغ در سیمای پسر موج میزد، فروغ در چهره اش میرقصید و استعداد هم پیوسته در وجودش در جوش وخروش بود.
مرد سختکوش در یک نگاه میدید و به دور دست ها مینگریست و به فکر فرو میرفت و پیش خود زمزمه میکرد، (حسون). چه زمانی و چگونه و در چه زمینه ای شکوفا خواهد شد و. . .
او میدانست توپ افسونگرهم میتواند قلب بچهها را تسخیر کند وهنر را به معنای واقعی اش در میادین سبز از کنه و ریشه بچهها بیرون بکشد!توپ، فوتبال، پاهای بدون کفش، زمینهای تفته و سرزمین طلایی خوزستان، چه نمایشهای پرتماشاگری روی صحنه آورده اند. با کارگردان، بدون کارگردان! چه کسی میتواند سهم فوتبال خوزستان و بچههایی را که مادر زادی به فوتبال عشق میورزند، در رشد و شکوفایی فوتبال ایران زمین نادیده بگیرد؟ داستان فرزندان کار و تلاش و بچههایی که از خروس خوان تا نیمه های شب بدون هیچ امکاناتی به دنبال توپ جادوگردوان و روان بودند حکایتی ادامه دار است و باید که تنور آن را پیوسته داغ و چراغش را همیشه روشن نگه داریم. سرنوشت و حکایت زندگی عبدالرضا برزگری هم جدا از دیگربچههای خوزستان و ایرانی است او نیز برای دستیابی به پیراهن تیم ملی فراوان سختی کشیده است. موفقیت؛ تحمل و بردباری میخواهد. آیا به نظرشما کسی میتواند بدون تحمل رنج و مشقت روی پای خود باشد و از آزمون زندگی سربلند بیرون آید؟این حرفها و نوشتهها همه بهانه است. فوتبال هم وسیله است تا انسانها را به یکدیگر نزدیکتر کند و نزدیکتر هم کرد و وقتی با حسون همکلام می شوی به صفای باطنش بیشتر پی می برد. دیروز وقتی مصاحبه این بزرگمرد فوتبال ایران را با خبر گزاری ایسنا خواندم دیدم که زندگی با صداقت و پاکی را سرلوحه کارش قرار داده است و با آن خیلی راحت دلها را بدست آورده است. اما خبرگزاری ایسنا در مقدمه گفت و گوی خود با برزگری مینویسد، عبدالرضا برزگری یا همان جادوگر اورجینال فوتبال ایران که بعدها به پله ایران نیز معروف شد، متولد لین (کوچه) ۱۰ آبادان است. او در حالی که تنها ۱۸ سال سن داشت به تیمملی فوتبال دعوت شد و خیلی زود نیز برای بازی راه کشور امارات را در پیش گرفت. برزگری در ابتدای این گفت و گو در پاسخ به این سوال که چرا در ایران از تجربه شما در مربیگری استفاده نشد؟گفت: نمیدانم چرا در کشورم از من استفاده نکردند. شاید باید دارای بند “پ” میبودم یا از واسطهها بهره میبردم که من هیچ کدام را ندارم.من دوست دارم در ایران نیز مربیگری کنم ولی نمیگذارند. دلم برای فوتبال ایران تنگ میشود و بعد بازیها را نگاه میکنم.هنوز نیز بازیهای نفت آبادان را با وجود فاصله بسیار از این جا دنبال میکنم. وی افزود:زمانی که سرمربی نفت آبادان شدم، هفت هشت بازیکن آبادانی را بازی دادم و به مسوولان باشگاه نیز گفتم باید پنج سال تحمل کنید تا استخوان بندی تیم را تمام بازیکنان آبادان تشکیل دهند، در گذشته شرایط رشد در فوتبال آسان تر بود.
به دلیل اینکه بازیهای محلاتی بدون مربی برگزار میشدند، بازیکن به دلخواه خودش بازی میکرد و از این رو میتوانست تمام استعداد خود را به نمایش بگذارد. در حال حاضر اگرچه مدارس فوتبال زیادی وجود دارند و بازیکنان خوبی نیز در آنها هستند اما استعدادها به سختی میتوانند به تیمهایی مثل صنعت نفت، فولاد یا ... برسند. برزگری تاکید کرد:من فکر میکنم اشخاصی در فوتبال ایران وجود دارند که دست اندرکاران این رشته ورزشی را انتخاب میکنند و شاید ما جز انتخابهای آنها نیستیم. به نظر من باید به این ایراد بزرگ در کشور ما پرداخته شود که متاسفانه این کار انجام نمیشود و در ایران این فقدان کوچک پنداشته میشود. اما متاسفانه در ایران پارتی بازی اجازه فعالیت به افراد متخصص را نمیدهد.
البته راه کار دیگری برای من و امثال من وجود دارد، که اگر بخواهیم وارد فوتبال شویم باید به سراغ نماینگان مجلس برویم تا شاید از ما حمایت کنند و در پایان امیدوارم حضور آقای گرشاسبی به عنوان یک مدیرعامل بومیسبب شود تا به ردههای سنی پایه در فولاد بیشتر اهمیت داده شود و مدیرانی چون علی اکبر مهدی پور را در این راه سخت و دشوار کمک کنند.